آن که از دنیا اندوهناک است ، از قضاى خدا خشمناک است . و آن که از مصیبتى که بدو رسیده گله آرد ، از پروردگار خود شکوه دارد و آن که نزد توانگر رفت و به خاطر مالدارى وى از خود خوارى نشان داد دو ثلث دینش را به باد داد ، و آن که قرآن خواند و مرد و راه به دوزخ برد از کسانى بود که آیات خدا را به فسوس گرفت و افسانه شمرد ، و آن که دلش به دوستى دنیا شیفته است دل وى به سه چیز آن چسبیده است : اندوهى که از او دست بر ندارد ، و حرصى که او را وانگذارد ، و آرزویى که آن را به چنگ نیارد . [نهج البلاغه]

زهراست یادگاری نور خدای من

زهراست ، یادگاری نور خدای من 

خورشید صبح و ظهر و غروب سرای من

 

زهراست ، یادگاری نور خدای من

خورشید صبح و ظهر و غروب سرای من

پرواز می کنیم از این خانه تا خدا

من با دعای فاطمه او با دعای من

ما نور واحدیم ، نه فرقی نمی کند

من جای او بتابم یا او جای من

مست تجلیات خداوندی همیم

من با خدای اویم و او با خدای من

یک طور حرف می زند انگار بوده است

در ابتدای خلقت و در ابتدای من

دنیا ! تمام آنچه که داری برای تو

یک تار موی خاکی زهرا برای من

کاری که کرد فاطمه کار امام بود

زهراست پس علی من و مرتضای من

ما یک سپر برای جهازش فروختیم

چیزی نبود تا که بمیرد به پای من

هر شب دلم به گفتن یک فاطمه خوش است

از من مگیر دلخوشی ام را خدای من

علی اکبر لطیفیان



کلمات کلیدی :

:: برچسب‌ها:

نویسنده : قاسم صفری
تاریخ : 91/2/4:: 8:43 صبح